جدائی خیلی سخته
دریای چشمانم خشکیده ، آسمان قلبم ابری و دلگرفتهدستهایم سردتر از یخ ، گونه هایم چروکیدهسهم من از عشق آوارگی ، کلام شب و روز من نفرین بر عشقمیگویند عشق مقدس است ، عشق کلامی جاودانه استاما کسی که این جمله را گفت قلب شکسته ی یک عاشق را ندیده استاشکهای چشمهای آن بی گناه را ندیده استغم و غصه های تلخ لحظه های جدایی را نچشیده است یا خیانت ندیده استتو بگو، چرا سکوت کرده ای؟ عشق را برایم معنا کن ، چرا لال شده ایفکر نکن که بدون تو می میرم، تو برو و بدان که بی تو شاد هستممرا آزاد کن از آن قلب پر از گناهت ، برو در آغوش کسی بخواب که نشسته استچشم به راهتمرا آزاد کن از دل بی وفایت ، برو و لبهایت را بر روی لبهای رقیبم بگذارمرا رها کن و تنهایم بگذارنفرین بر تو ، نفرین بر سرنوشت ، کلام شب و روز من نفرین بر عشقآن لحظه که آمدی و دستهایت را در دستان من گذاشتی حس کردم کهدیگر دستهایت مثل گذشته سرد نیستعشق ، بازیچه ی دست تو است، عشق تو سرچشمه ای از هوس استمرا رها کن ، مرا از آن قلب سیاهت آزاد کن ، دیگر عشق را نمیخواهمنفرین بر تو ، نفرین بر عشق
دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 - 1:35:41 PM